-
آقا جان ...
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 10:25
شاید این جمعه بیاید شاید ... پرده از چهره گشاید شاید ... کاش که همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شدی نام ِ تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام ِ تو آرامه ی جان ِ من است نامه ی تو خط امان ِ من است ای مهربانم ! آقا جانم!! می دونی تو این دلم چی می گذره...؟؟ من اسیر عشق و مجنونم مجنون تو ام...
-
سکوت ... سر خط
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 09:37
راههای نرفته دل های خسته نشانه های بی نشان سکوت سرد صدای گمشده و ...یک دل *** بی حرکت در سیل خروشان احساس بی هیچ رمقی با مغزی تهی و ...دلی سرشار *** گفتن از نبودن نبودن یک شکوه شکوه یک سوار سوار بر سورتمه ای روان روان بر یک جان ...جانی یخ زده!
-
گناه ...
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 13:27
آنزمان که پا روی صفحه خط دار زندگی من گذاشتی من در کوچه پس کوچه های تردید روی برگهای خزان زده قدم می زدم روزگاری که فصل کوچ پرستوها را درک نمی کردم زمانیکه زیر بارون روی نیمکت باورهایم نشسته بودم تیک تاک ثانیه های اعتقادم را سپری می کردم ... آه، ای معبودم چه سان با زندگی من رابطه مستقیم پیدا کردی چگونه خواستی مرا از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 خردادماه سال 1386 14:48
سلام... من ...